ماموریت بابایی...
دیروز صبح بابایی یه ماموریت یک روزه رفته بود تهران برای بازدید از نمایشگاه فناوری دیجیتال. دستش درد نکنه فقط هم برای من خرید کرده بود. یه نرم افزار هدهد و یه دونه هم ترانه های خاله ستاره. خیلی قشنگن دیشب که بابایی برام گذاشته بود نگاه کنم کلی ذوق کردم و بالا پایین می پریدم. یه دونه هم ماشین برام خریده که اونم خیلی باحاله از در و دیوار بالا میره. بابایی کنترلش رو مگیره دستشو منو سرکار می زاره منم ذوق می کنم و دنبالش میرم البته اولش یه کم ترسیده بودم. راستی دوتا هم سگ گرفته برای من و کیمیا (نی نی عمه جون) که خیلی ناناز و کوچولو هستن. وقتی راه می رن و پارس می کنن چشماشون مثل چراغ روشن میشه.
بابایی جونم خیلی دوستت دارم و با لبای کوچولوم می بوسمت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی