حنانه حنانه ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

حنانه عسل مامان و بابا

حنانه و نود شیرخشکی !!!

دو هفته ای بود که مامانی و بابایی فرصت نکردن برای من بنویسن ، تعطیلات عید فطر هم اومد و تموم شد بابایی خیلی دوست داشت یه برنامه مسافرتی برای سه روز تعطیلی داشته باشه ( نظرش اصفهان بود ) اما از اونجایی که برای خیلی ها  از فامیل کار پیش اومده  بود یا خودشون برنامه داشتن تو این چند روز بابایی تشخیص داد چون من کوچولو هستم مسافرت سه نفری یه کم سخته اگه قرار سه نفری بریم  پس صبر کنیم تا من کمی بزرگتر شم تا مسافرت راحتری داشته باشیم. راستی دیروز من هشت ماهگی رو هم پشت سر گذاشتم و وارد نه ماهگی شدم . امشب که بابایی برنامه نود نگاه می کرد تو بخش دوربین نود یه ایده ای به فکرش رسید که با شیرخشک های من یه عکس نودی درست کنه و بفرسته برای ب...
15 شهريور 1390

حنانه و مسافرتی دیگر...

روز 5 شنبه سیزدهم مرداد با عمو رسول اینا رفتیم روستای دایی بهرام (= سنگ ستان ) افطار اونجا بودیم جای همه خالی هوای خوب و خنکی داشت و پر از لواشک های ترش دست ساز زن دایی بود که حنانه خانم خیلی خوشش اومده بود و به همش زبون می زد و صورتشو به نشونه ی ترش بودن جمع می کرد اما ول کن اونا نبود !  البته بابایی کمی نگران حشرات موزی بود که مامانی تدبیر کرده بود و با خودش حشره کش برقی  آورده بود و  حنانه شب با آرامش خوابید ،   روز جمعه هم یه سر به باغ دایی زدیم و رفتیم چشمه کلی آب بازی کردیم البته حنانه اونجا با یه نی نی دیگه یعنی آروین (=پسر عمو رسول حدود یکسال از حنانه بزرگتره )  همش در حال سر و صدا و رقابت بودن ! جمعه غر...
17 مرداد 1390

حنانه و اولین ماما !!!!

دیشب ( هفتم مرداد )  حنانه برای اولین بار گفت " ماما " البته بابایی کلی حسودی کرد چون انتظار داشت اول بگه " بابا " و کلی از قبل روش کار کرده بود اما دیشب با تکرار مامانی اونم تکرار می کرد " ماما " و کلی مامانی و بابایی ذوق می کردن چون خیلی شیرین می گفت و وقتی داشت می گفت صورتشو جمع می کرد! و می گفت : ماما ماما .... راستی تا یادمون نرفته  تو  نوشته های یکی دو تا از نی نی وبلاگی ها خوندیم نی نی هاشون ناخوش احوال هستن از همین جا سه تایی مامانی ، بابایی و حنانه براشون دعا می کنیم که خیلی زود خوبه خوب بشن و در کنار خانواده ها شون شاد شاد باشن . ان شاا... ...
8 مرداد 1390

حنانه نی نی شگفت انگیز شد....

  از همه دوستانی که تو مسابقه نی نی شگفت انگیز به حنانه رای دادن تشکر می کنیم همچنین از گروه داوری نی نی وبلاگ؛ سه عکسی رو انتخاب کرده بودند که واقعا ًجزو شگفت انگیزه ترین ها بودن . امیدواریم همه نی نی ها زیر سایه پدر و مادرشون همیشه شاد و سلامت باشن ان شاا...    ...
31 تير 1390

حنانه و بابایی

امروز سی ام تیرماه سال نود و بابایی می خواد برای دخمل نازش بنویسه ، بابایی گلم نمی دونی چند وقتیه صبحا که می خوام برم سرکار وقتی نگاهت می کنم دلم نمیاد برم !!! اینقدر ناز و معصوم می خوابی که دوست دارم فقط نگاهت کنم راستی همیشه وقتی که از سر کار می خوام بیام خونه مامانی میارتت دم در نمی دونی چه دست و پایی می زنی و سر و صدا راه می ندازی که لذتش با هیچ چیز قابل قیاس نیست، حالا دیگه وقتی یه مسیری رو چهار دست و پا راه می ری می تونی با حفظ تعادل بشینی  و وقتی می شینی دستتاتو باز می کنی شروع می کنی به خندیدن و سرو صدا اونوقته که بابایی رو دیونه  خودت می کنی !!! گلم نعمت های خدا واقعا زیاده به اندازه ای که هرچی فکر می کنی بازم نعمت های خ...
31 تير 1390

پیشنهاد به مامان و باباهای گل نی نی ها در خصوص رای گیری مسابقه نی نی شگفت انگیز

همونطور که گفتیم همه بچه ها برای پدر و مادرشون و حتی اطرافیان شگفت انگیز هستن اما بهتره تو مسابقاتی که بر اساس آرا نی نی وبلاگی هاست  سعی کنیم کارهای واقعا شگفت انگیزه رو انتخاب کنیم اونهم بر اساس سن و سال نی نی نه بر اساس احساس روابط و دوستی ها !!! ممنون    ...
30 تير 1390