عمو سعید !
بابام یه دوست داره که من بهش می گم عمو سعید؛ بابام می گه اون خیلی آدم بدقولیه ! چون از روزی که با هم دوست شدن قرار شده بیاد خونمون اما ناز می کنه نمیاد! امشب براش نوشتم چون بعضی وقتا به قول خودش " همین طور الکی " میاد و برای من پیغام میزاره، من که می دونم برای دیدن من بال بال می زنه و داره یه داستان توپ برای من می نویسه آخه بابام می گه عمو سعید خیلی باحاله و طنزاش حرف نداره ! و بیشتر برای نی نی ها می نویسه، خواستم از لطفش تشکر کنم و بگم ممنون عمو سعید جون با این که ندیدمت دوست دارم و منتظر کتاب داستان های قشنگت هستم . حنانه کوچولو ...
راستی این عکس عمو سعیدِ . خط خطیش کردم چون از دستش ناراحت بودم که تا حالا نیومده منو ببینه اما بعدش پشیمون شدم اما حیف پاکن نداشتم پاکش کنم عمو جون یه وقت ناراحت نشی!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی