حنانه و آخرین روزهای تابستانی ...
پیشاپیش سلام به ماه مهر به مدرسه و سلام به پاییز. اومدن فصل پاییز همیشه با شادی و شور خاصی همراه. آماده کردن کیف و کتاب و... .جالب تو این هیاهو و شلوغی آدم و مخصوصا بچه ها خیلی یاد این نمی افتن که طبیعت داره به خواب میره و برگ ریزان شروع میشه! روز های آخر تابستون هم به دلیل باز شدن مدارس همیشه شلوغ و مردم دارن از آخرین روزهای تعطیلات و البته آخرین روزهای گرم سال استفاده می کنن و به مسافرت و تفریح می پردازن. ما هم از این موضوع مستثنی نبودیم و جمعه 24 شهریور همراه آقاجون اینا و دایی ها وخاله ها حنانه رفتیم سرچشمه محلات. جای دیدنی که ارزش یکبار دیدن رو داره
حنانه خانم که تو ماشین خوابش برده بود به محض شنیدن صدای آب بیدار شد و شعار ( دردا دردا ) سرداد و البته یادی هم از آروین کرد چون اولین باری که رفت دریا آروین هم بود. خلاصه مگه دیگه می شد حنانه رو از آب بیرون آورد. فقط برای تغذیه و استراحت می اومد بیرون و دوباره دریا یا همون دردا ! تا حدی که سر سفره ناهار از خستگی غش کرد. شب هم به محض رسیدن آماده شدیم و رفتیم خونه عمه. آخه اون شب تولد کیمیا بود و به حنانه هم کلی خوش گذشت.