حنانه حنانه ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

حنانه عسل مامان و بابا

حنانه و اولین سفر زیارتی مشهد

1391/6/6 21:52
500 بازدید
اشتراک گذاری

عصر پنج شنبه 26 مرداد ماه بود که با عمو رسول اینا راه افتادیم بریم پابوس امام رضا(ع).تو ماشین حنانه و آروین که هنوز به باهم بودن و به محیط ماشین هنوز عادت نکرده بودند کلی باهم دعوا کردن و ماماناشونو اذیت کردن. شب رو هم تو شاهرود موندیم و صبح بعد از صبحانه حرکت کردیم سر راه قدمگاه هم رفتیم که کلی خوش گذشت اخه اونجا کوچولوها آب بازی کردن و خستگی شون در رفت و عصر هم رسیدیم مشهد. سوییتی که گرفته بودیم نزدیک حرم بود اما خیلی شلوغ بود و به زحمت تونستیم زیارت کنیم. نماز عید فطر رو هم توی حرم خوندیم و بعد از ناهار حرکت کردیم که بریم شمال.

از اونجا به بعد بچه ها یه کم آرومتر شدن چون اسباب بازی هاشون رو جمع کردیم تا دعواشون نشه و یه کم هم عادت کرده بودن آخه حتی سر اسباب بازی هایی که شبیه هم بودن هم دعوا می کردن. تقریبا همه شهرهای حاشیه دریای خزر رو رفتیم اما بیشتر از همه رامسر خوش گذشت چون بچه ها یه آب بازی حسابی کردن اونم زیر بارون ویلایی هم که رفتیم خیلی قشنگ بود. البته آبشار کبود وال هم خیلی زیبا بود که مسیر ابشار به علت سیل تخریب شده بود اما تا همون جایی هم که رفتیم جالب و زیبا بود   تله کابین رامسر رو هم سوار شدیم که از روی پارک بازی و جنگل رد می شد و بالای کوه می رفت اون بالا بارون خیلی ریز ریز شد و ابرها رو اطراف مون حس می کردیم و به همین دلیل تنفس هم کمی سخت بود. از رامسر هم به قصد آستارا به راه افتادیم و بارون خیلی شدیدی می بارید تا جایی که برف پاکن ماشین هم جواب گو نبود البته بومی های اون منطقه می گفتن که اکثر روزهای سال اینجا بارون میاد. پنج شنبه غروب هم رفتیم اردبیل و از گردنه حیران عبور کردیم و با اینکه هوا تاریک بود اما می شد زیبایی هاشو احساس کردو به دعوت برادر آقا رسول شب رو منزل یکی از اقوامشون موندیم و آش دوغ خوشمزه ای هم خوردیم. جمعه صبح هم راه افتادیم و ناهار هم قزوین خوردیم و شب رسیدیم. سفر خیلی خوبی بود و از امام رضا(ع) خواستم همه ارزو مندان رو بطلبه تا انشاالله به زودی زود برن پابوس آقا.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

دایی علی
9 شهریور 91 14:29
سسسلام حنانه جون. زیارت قبول. انشالله تور ایران گردی بعدی ....